موضوع: مواضع اومانیسم سکولار
پژوهشگر: سمیه محمدی
زیر نظر استاد دکترحسینی شاهرودی
چکیده
سکولاریسم یکی از مفاهیم و ایده های است که هر چند حدود چهار قرن می شود در غرب با معنا و تعریف مشخص متولد شده و اکنون به عنوان یک شیوه فکری و اصل ثابت و پذیرفته شده در دموکراسی غربی است.به دلیل اهمیت وجایگاهی که این مساله درجامعه امروز اروپایی وغیراروپایی وتاثیرات آن برباورها ی انسان وجهان بینی خاص او، داردضرورت بررسی آن آشکاراست.دراین راستا پژوهش ذیل تلاشی ست برای بررسی دیدگاههاونگرش جهانبینی اومانیسم سکولاربه جهان ورویدادهای آن وهمان طورکه ملاحظه خواهید کرددربخش ابتدایی آن به بررسی معنا وتعریف اومانیسم سکولار پرداخته می شود وسپس به تفصیل درحد این نوشتاربه بیان ویژگی هاومواضع آن پرداخته شده است.
کلیدواژه ها: اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرایی،اخلاق سکولاریستی،
تعریف واژه اومانیسم سکولار
اومانیسم واژه یست با تاریخی پیچیده که دامنه معانی آن به طرز عجیبی گسترده است.به گونه ای که ای مساله معمولا از دیدگاه کثرت گرایانه ودربستر تاریخ مورد بررسی قرار می گیرد،از این روتعریف دقیق وقالبی از اومانیسم نمی توان ارایه داد بلکه فقط انواع آن راهمچون :اومانیسم دولت شهرهای ایتالیایی ،اومانیسم خرد باوری ،اومانیسم رمانتیک واثبات گرایانه ،اومانیسم انقلابی ،اومانیسم لیبرال،اومانیسم نازی ها،ضدد اومانیسم های انسان گرای فوکووآلتوسرو...می توان مورد بررسی قرار داد .
واژه سکولاریسم همچون اومانیسم بقدری گستردهست که تعریفی که می توان از آن ارایه داد بیشتر ناظر به جنبه های عرضی موضوع هست
سکولاریزم از واژه¬هایی است که درباره معنی و مفهوم آن اتفاق نظر وجود ندارد، از این¬رو، تعریف¬های گوناگون و متفاوت از آن ارائه شده است. در زبان¬های اروپایی هم معانی اصطلاحی یکسانی ندارد. معروف ترین اصطلاح که درکشورهای پروتستانی رواج یافته، .است «secularism» است که برگرفته از واژه «secular » به¬معنای این جهانی
برخی معادل آن رادر زبان فارسی به معنای دنیا محوری ،دنیا مداری ،دنیوی گروی،مادی،غیر مذهبی،بی اعتنا به امور مذهبی ،این جهانی،دین گریزی،طرفدار دنیوی شدن و...ترجمه کردند .
واژه سکولار در ادبیات معاصر به دنیایی،این جهانی ،غیر دینی ،عرفی و...ترجمه شده است است که انگلیسی میانه ست کز seculer واژه فرانسوی قدیم saecularاملای غیر متداولش
به معنای دنیوی یااین جهانی ،کافر یا بی دین اخذ شده که saecularis کلمه لاتین متاخره
معنای قدیمی تر آن ،آنچه در یک عصر یک بار روی میدهد که خد دوباره مشتق از
به معنای نژاد ،گونه ،نسل وعصر است درزبان انگلیسی اکنون به عنوان صفتی saeculum
است با معانی متعدد ازجمله:
1-دنیوی،مادی یا زود گذر،موقتی،زمانمند
2-نه به طور آشکاریا صریح،دینی
3-آنچه با نذر وقسم یا آیین های راهبانه مقید وملزم نشده است .
4-درباره چیزی که در تقابل با چیزهای مقدس ،نامقدس است .
در فرهنگ آکسفورد آمده است آن چه که دنیایی ، این جهانی و منقطع از کلیسا و دین باشد، در فرهنگ علوم سیاسی، سکولاریزم را به معنای جدایی دین از سیاست نامیده اند. در فرهنگ تفکر اجتماعی آمده است: سکولاریزم مکتبی است که می¬کوشد تا مجموعه اصولی برای رفتار¬ انسان مبتنی بر تجربه و معرفت عقلانی در برابر رفتار مبتنی بر ماوراء الطبیعة و الهیات ایجاد نماید.
وبرجامعه شناس آلمانی، سکولاریزم را جدایی دین از جامعه سیاسی می¬داند،به گونه¬ای که دولت حق اعمال قدرت در امور دینی ندارد و کلیسا نمی¬تواند در امور سیاسی دخالت کند.
سروش دراین باره می¬گوید: سکولاریزم یعنی توجه کردن به این عالم ماده و چشم برگرفتن از مراتب دیگر وجود؛ مراتبی که ماورای حیات تنگ مادی قرار دارد و این چشم برگرفتن در دو جا تحقق پیدا می¬کند، یکی در اندیشه¬ها و دیگر در انگیزه¬ها، اگر انگیزه¬¬های ما سکولار به شود بدین معنا است که انسان فقط برای همین معیشت دنیوی خویش جوش بزند و تمام تلاش خود را معطوف به همین امر بکند و به چیز دیگر نیندیشد و برای جای دیگری کار نکند و حساب دیگری در زندگی و عمل و در ذهن خودش برای هیچ چیز دیگری باز نکند.
تعریف اصطلاحی اومانیسم
مشتق شده است.humanistaازواژه humanismیاhumanismusواژه
برای معلمان ودانشجویان علوم انسانی به کار میرفته است،واژه اخیر از اصطلاح قدیمی تر برگرفته شده است.در قرون اولیه به مطالعه متون شرک آمیز اشاره studia umanistaties
داشت وبعدهاکه این کلمه رواج بیشتری یافت اشاره به یک برنامه آموزشی شامل توجه به معانی، بیان، بدیع، تاریخ و فلسفه باستان داشت، اما مطالعه منطق، فلسفه طبیعی، متافیزیک و ریاضی را شامل نمیشد.
اشاره به نهضتی داشت که خود را وقفِ مطالعه آثار کلاسیک humaneimدر ایتالیا واژه
به ویژه آثار افلاطون کرده بود.دانشمندان دورهای بعدمعنای گسترده تری از آن را استنباط می کردند
امابه طور کلی ما دونوع اومانیسم داریم الف:اومانیسم به معنای گسترده واعم
ب:اومانیسم به معنای اخص وجزیی
اما به گفته آلن بیرو اومانیسم به معنای اعم که همان اصطلاح رایج در علوم انسانی است دارای معانی متعدد و گاه متناقض هست انسانگرایی به طور کلی وبدون تصریح کافی جریان فکری است که در آن بر ارزشهای خاص انسانی در برابر ارزشهای مادی ،اقتصاددینی یاارزشهای دینی 0وفوق مادی تاکید می شود .تاکید بر اینکه انسان تنها معیار سنجش همه چیز است ،نوعی انسان گرایی است به طور قطع همان قدر که طرز تفکر راجع به انسان وسرنوشت او تنوع می یابد همان قدر انسانگرایی صوری گوناگون می یابد
پس اومانیسم به معنایی اعم آن همان حالتی از تفکرست که بر اساس منافع بشری استوارست
نوع دوم اومانیسم که به معنای اخص است نهضتی است که در قرن 14م در اروپا بوجود آمد این جریان فکری در ابتدا مخالفتی بادین وکلیسا نداشت ویا اظهار نمی کرداما بعدها که با نهضت اصلا ح دینی مقارن شدوضعیت فرق کرد وبسیاری از آنان به پروتستان گرویدند در اثر این همراهی واژه اومانیسم واژه ای قابل احترام شد .
تعریف اصطلاحی سکولاریسم
یک مکتب فکری وایدوئولوژی است که سکولاریستهادر پی تحقق فرایند سکولاریزاسیون اند وبرای آن برنامه ریزی می کنند .
به گفته وبر،سکولاریزاسیون عبارتست از جریانی که از طریق آن بخشهایی از جامعه وفرهنگ از اقتدار نهادهای وسمبولهای دینی خارج می شود .برایان ویلسون در این باره می گوید:جریانی است که درآن نهادها،تفکرات وآداب دینی اهمیت معنای اجتماعی خود راازدست می دهند در نظر وی سکولاریزاسیون همان زوال تدریجی اهمیت اجتماعی دین است.امادر عین حال میتواند در عرصه خصوصی افراد مهم باشد .
سطوح سکولاریزاسیون
الف:در سطح نهادی واجتماعی (سطح کلان)دراینمرتبه دین نفوذاجتماعی خودرابر سایر نهادهاچون اقتصاد ،سیاست،تعلیم وتربیت وغیره ازدست می دهد.
ب:درسطحفردی یا فرهنگی(سطح خرد)که در این نوع باور پذیری تعالیم دینی نزد افراد از بین می رود وایمان قلبی شان به سستی می گراید.
اومانیسم سکولار مکتب واحدی نیست بلکه انواع متعددی داردکه آن انواع دارای وجوه متفاوت ونیز مشترکاتی هم هست .
:به کنار زدن دین از تمام شئون زندگی بشر اعم از امور اجتماعی سیاست،Seculasism
تعلیم وتربیت،عقلانیت علم ودنیاو...قائل است امروزه این واژه در فرهنگ سیاسی کاربرد ویژه ای یافته است .در فرهنگ وبستر راجع به سکولاریسم این گونه آمده است :سکولاریسم عبارتست از اعتقاد به اینکه زندگی وامور مربوط به آن باید از دین فاصله بگیرد وملاحظات دینی نادیده انگاشته شود بر این اساس نباید روشهای اجتماعی وارزشهای اخلاقی بارجوع به دین تعیین گردند بلکه باید باتوجه به معیشت دنیوی ورفاه اجتماعی مشخص گردند .
این بینش درپی سازماندهی کردن حوزه های متعدد زندگی از جمله فردی ،اخلاقی ،اجتماعی ،سیاسی واقتصادی به وسیله ابزارهای صرفا مادی است.
تمام معناهایی که برای سکولاریسم بیان شد قدر مشترکی دارند وآن اینکه سکولاریزم در صدد ایجاد جامعه ایست که خداوند ودین درآن جایگاهی ندارند وارزشها ومنشها براساس خواسته های افرادانسا ن تعیین می شوند ودین یا حذف میشود ویا نسبت به آن بی اعتنایی صورت می گیردومختض حوزه رابطه فرد با خدا می شود
نگرش ومواضع اومانیسم سکولار
نگرش سکولار همان تجلی ونمود فرایند سکولاریزاسیون در فرد است به عبارتی ازدیگر محصول سکولاریزاسیون در سطح فردی است که شمول گسترده ای از ضعیف تا شدید را دارد .
بر این اساس مواضع اومانیسم سکولار چند وجهه مهم دارد که عبارتنداز:
*تبین وتوضیح جهان هستی تنها بر اساس ضوابط تجربی ،فنی وعقلانی صورت میگیرد ورویکرد فکر به هستی به گونه ایست که پدیده های طبیعی وتجربه های زندگی بدون ارجاع چیزی به خارج از اجتماع وطبیعت تحلیل میشوند.
*موضع دیگر آنست که در ارزشهای فردی فداکاری برای دیگران وحتی سر کوبی احساسات وسرکوبی سایر لذات جایگاهی نداشته بلکه ارزشهایی چون سعادت ورفاه زندگی دنیوی ،لذت وخوشی ،قدرت وتسلط بر طبیعت واجتماع ،پیشرفت وکسب منافع مادی به والاترین ارزشهای فرد تبدیل می شود .
*دیگر می توان گفت که آموزه های دینی ودستورات الهی تاثیری در عملکرد افراد در زمینه هایی چون محبت واشتیاق به دنیا وشئونات مربوط به آن را ندارد وفرد مطابق خواسته های خود چه شخصی وچه غیر شخصی ونیز انگیزه های منفعت اندیشانه در سایه تاملات عقلی در علل طبیعی ومادی عمل می کندتا به خاطر انگیزه ی عبودیت وطلب رضای خدا .
*طرد ورد نظام ارزشی فراگیرواستقلال حوزه های ارزشی از هم دیگر
به عبارتی دیگر تکثر گرایی. که بر این اساس ودر چنین حالتی وحدت جهان فرهنگی از هم گسیخته می شود .
*افسون زدگی عامیت وکلیت واقعیت را از بین برده است کلیتی که هیچ گونه ابهامی در آن نبود، در زندگی مدرن به جریان ناهمگنی تبدیل شده که همه ابعاد آن شناختنی نیست .
در این حالت ارزشها از بین نرفته اند اما فردی شده اند بنابراین دیگر نظام ارزشی فراگیر معنایی که تمام انسانها بر اساس آن عمل کنند وجود ندارد وتوهمی بیش نیست، بلکه نوعی کثرت گرایی است که بین ارزشها تضاد ورقابت برقراراست .ریشه های این تفکرتا اندیشه های نیچه پیش میرود .
*قداست زدایی
که فر د وجامعه سکولاربه امر مقدس اعتنا واعتقاد ندارد قداست در نظر برخی به معنای نقد ناپذیری است بنابراین علمی اندیشیدن یعنی آنکه نظارت علمی را از همه چیز برتراست واز افراد انتظار رفتار غیر عقلانی نمی رود،بر این اساس حکومت سکولار تعریف سلبی"غیر دینی"ندارد بلکه متضمن معنای ایجابی "نقد ونظارت"راهم هست واین معنارا می توان برداشت کرد که در عرصه سیاست هیچ ارزش سنجش ناپذیری وجود ندارد ونظارت عامه فوق هر مقام وقاعده ای است بدین ترتیب وقتی سیاست غیر مقدس می شودیعنی علم ودین مقدس می ماند واز هم مجزا می شوند بنابراین می توان گفت آبشخور جدایی دین از سیاست همینجاست .دینی شدن سیاست وقتی ممکن است که فهمی غیر مقدس از دین رابا شیوه غیر مقدس علمی در آمیخته ومدیریت شود.
اما حق اینستکه قدسیت اعم از نقدناپذیری است وشامل مواردی چون مسجد ،کلیساو...می شود که از نظر علمی ومعیارهای مهندسی قابل نقدوبررسی است اماحرمت معنوی اش تحت تاثیر آن قرارنمیگیرد.
از اینرو برخی مشکل تعارض دین وسکولاریسم رافهم غیر مقدس از دین می دانند که همان تفکیک دین از معرفت دینی است واینکه ما راهی به دین نداریم وآنچه که ماداریم معرفت دینی است که استنباط بشراست لذا قابل خطاست.
درتوضیح تفکیک دین از حکومت میتوان گفت که صاحب نظران سکولار باوجود اختلافاتی که در تعریف ،حوزه ودلایل سکولاریسم دارند امادر این مورد اتفاق نظر دارند بر این اساس نظریه مشروعیت حکومت ناشی ازدین نیست ،حکومت سکولار حکومتی است که ضدیتی بادین ندارد اما ناشی ازدین هم نمی باشد ،مبنای عمل آن دین نبوده بلکه آرای مردم پشتوانه آن می باشد.
به دوگروه از طرفداران سکولاریسم دراینجا اشاره می شود
1-افرادی که دین را باطل می دانندومخالف ومنکر ورودش در حوزه سیاست وحکومت اند
2-افرادی که دین رابرحق می دانند وتلاش می کنند که دین وارد مصلحت اندیشی های ساسی نشودو همچنان مقدس بماند. مثل رودولوف بولتمان که درصددنجات هسته ایمان مسیحی از هر تضعیف احتمالی بود .
*تفکیک دین ازجامعه: وقتی دین امری درونی قلمداد گردید دیگر اثر خارجی ندارد وبرهیچ جنبه ای تسلط نخواهدداشت بر این اساس هیچ دخالتی بر جامعه ندارد نه درامر تعلیم وتربیت ونه در هیچ امر عمومی دیگربه جز در عزلتگاه وخلوگاه افراد.ازجمله افرادی که قایل به جدایی دین ازجامعه اند می توان به دور کیم اشاره کرد وی براین است که باید به واقعیتهای جامعه به دیده "شیی"نگریست از جمله دینداری.
*ازدیگر مواضع اومانیسم سکولار می توان به نگرشهای سکولاریستی در زمینه اخلاق اشاره کرد که بحث پردامنه داری ست وشاید بتوان گفت که بیشترین تاکید آن در همین حوزه بوده است اماجالب است بدانیم خود، ساختار ودستورالعمل خاص وجامع برای آن ارائه نداده است.
ازویژگیهای اومانیسم سکولار در این حوزه همانا جابجایی ارزشهاوفضایل ورذایل است.یکی از دانشمندان در این زمینه می نویسد:آنچه دراخلاق دینی رذیله محسوب می شد ،دردوران مدرن فضیلت محسوب میشود ،برجوانب مذموم وجودانسانیوابعاد قبیح اخلاقی او مهرصحت خورده میشود چراکه خود خاهی وسود جویی وخود نمایی ولاف واسراف که همه مورد طعن علمای اخلاق دینی اندخدمت مهمی به تعدیل معیشت اجتماعی می کند ،اگر سیئات فردی حذف شوند ووهمگاهن راه زهد وقناعت درپیش گیرندنظام زندگی مختل خواهد شد ورشتهمعیشت جمعی گسسیخته میشود.سودجویان زیادت طلباننکه بازار تجارت را پررونق داردند وجاه طلبان واند که به ریاست وساست میدوند ولاف زنان وخودنمایانند که مدرسه وکتابخانه رارونق می دهند ودانش خودرا به رخ دیگران می کشند ونام خودرابرکتب ومقالات می نهندودنیادوستانندکه دنیا راآباد می کنند اگرروزی جهان از این اغراض و وامیال پست تهی گردد مرگ وخفتگی معیشت جمعی رادربرخواهد گرفت خلاصه آنکه درجهان امروزعقل تابع نفس شده وبیرون به جای درون نشسته است ورذیلتها همنشین فضیلتها شده اند. بطور کلی جابجایی ارزشها در این امور می توان خلاصه کرد.ارزشمداری بافایده گرایی نوع دوستی با خود خواهی، حق جویی با مصلحت اندیشی ،عاقبت اندیشی با دم غنیمت شماری ،تعالی خواهی بالذت جویی ،سعادت طلبی باعافیت طلبی ،طلب رضایت خداوند باخرسندی دنیوی،عدالت خواهی با منفعت طلبی،تعبد وتقید باتنبلی وسبک سری،تعصب وغیرتدینی باتسامح وتساهل بی حد وحصر.
نیز مفاهیمی چون :ایمان آرزو،وحی،تقوی،ایثاربی معناوبیهوده است که نمونه آن جدایی اخلاق ازدین است که فروید آن رامطرح کرد.
به عنوان مثال اخلاق سکولار اخلاق عاری از اندیشه خداست که موضوع آن فایده لذت کارهاوکشف رابطه به نحو عقلی وتجربی است.
همان طور که قبلا اشاره شد ریشه این اندیشه ها به آرای اخلاقی نیچه بر میگردد.در نظر وی فضایل مطرح در اخلاق دینی همچون افتادگی ،تسلیم، رضا ،عدل ،رحم، شفقت ،اخلاق زن صفت وبردگان است؛واخلاق خود راکه شامل قوت شجاعت اراده معطوف به قدرت ،غرور ،سرسختی،استقامت وخشونت است را اخلاق اشرافی واخلاق سروران می نامد.
به نظر وی کسانیکه قدرت بیشتری داشته باشند صاحب قدرت اند وبه دلیل شجاعت ،جسارت وقدرتی که دارند مجازند بر دیگران مسلط شوند.
ایشان می نویسد :قوی ترین وعالی ترین میل ،میل به زیستن نیست ،بلکه میل به مبارزه واراده معطوف به قدرت ،اراده آفریننده ومبدع است.
درنظر وی برخی انسانها برای فرماندهی و سروری بر مردم آفریده شده اند وبرخی برای اینکه وسیله ای در چنگ زور مندان باشند .از این روست که وی تلاش می کند ونیز منتظر ظهور ابر انسان است .
*محق بودن افراد انسانی به جای مکلف بودنشان
انسان حق دارد که هرچه می خواهد بکند نه اینکه تکلیف دارد وباید بکند،این اندیشه ایست که همه مکاتب سکولاریستی به جزچند مکتب محدودبدان قائل اند.
طبق این ایده افراد وجوامع انسانی طلبکارانی اند که به دنبال کسی می گردند تا حقوق خود راازآنان بگیرند.
بر اساس جابجایی حق وتکلیف انسان ها حق دارند که دین داشته باشند یعنی اگرخواستند می توانند متدین باشند واگر نخواستند می توانند نباشند اما در تکلیف انسان ها مجبورند که دین داشته باشند
اندیشه اومانیسم سکولار بر اینست که این فرایند(سکولارشدن) جهان شمولی است که دیر یا زود تمامی جوامع به وقوع می پیونددومقاومتها وجریانات مختلف تنها می توانند از از سرعت آن بکاهند بنابراین فرایند جهانی شدن در نظر آنان خصلتی جهان شمول دارد .
*اومانیسم
جریان فکری بود که ابتدا در ایتالیا در قرن 13شکل گرفت که ابتدا یک جنبش ادبی بود سپس سیاسی وعقیدتی شد .اومانیسم که جوهر فرهنگ عصر جدید غرب محسوب می شود انسان هم محور همه چیز است وخالق ارزشها ومعیار تشخیص خیر از شر است .
فویر باخ ،پایه گذار سکولاریزم الحادی؛ می گوید :محور دین خدانیست بلکه انسان محور آن است ودین برساخته انسان است ،این ویژگی مختص انسان بوده وتنها امتیاز انسان از سایر حیوانات برخوردا ری از عقل ،اراده ومحبت است
تعاریفی که از اومانیسم شده از این قرارند :
1-حالتی از تفکر است که پایه های آن منافع بشری و کمال مطلوب است به جای اصول مذهبی والهیات .
2-فلسفه ایست که مقام انسان را ارج نهاده ومیزان تما م چیزها می داند .
3-فلسفه ای که سرشت انسانی وحدود وعلایق طبیعت آدم را موضوع خودگرفته است.
نکته آنکه در تمام این تعاریف انسان جای مذهب وخدارا گرفته است
یکی ازشاخصه های اومانیسم جای گزینی حقوق بشر به جای حقوق الهی است وعلاوه بر حقوق ارزشها وآداب هم بر اساس قانون طبیعی تبیین می شوند به نام "حقوق طبیعی"که همان منبع حقوق سکولاریزم می شود،ویکی ازپایه های اصلی سکولاریسم ،ا.مانیسم است واومانیسم هم یکی از مبانی وپیش فرضهای سکولاریسم است که به یک معنا حاکمیت امیال است .از یک نظر می توان گفت که سکولاریسم یکی از شاخه های افراطی اومانیسم است البته ناگفته نماند که هردو دارای مراتب ودرجات وانواع گوناگون هستند.
پیش فرض آنان در باره زندگی انسان این است که انسان محدود به حیات مادی است که خود این مساله پیامدهای ویژه خود را دارد .
اومانیسم مدعی است که بهشت موعود در ادیان در همین دنیا در برابرانسانها قرار دارد ونیز بر این است که ملاک وتکیه گاه تشخیص ارزشها انسان است این عبارت روسو که می گوید: وجدان انسان تنها مرجع تشخیص خیرازشراست وارزشها منبع ماورایی ندارند. ؛ شاهدی بر این مطلب هست.
براساس اومانیسم سکولا ر یا وجدان انسانی پاسخگوی برخی نیازهای بشر است که قبلا دین به آنها پاسخ می داده یا حقوق "طبیعی"یا"قانون طبیعی"که تنظیم کننده روابط حقوقی است و چون منشاانسانی دارند دیگر به دین نیازی نیست .
ازجمله اصول اومانسیم می توان به این موارد اشاره کرد:
1-انسان دارای سرشتی نیکوست، بر خلاف دیدگاه مسحیت که انسان راخبیث می داند
2-هدف خود حیات است وزندگی سعادتمندانه در این دنیا نه عاقبت نیک در آن جهان.
3-خود بنیادی عقلی وتجربه بشری منهای هدایتهای الهی.
4-شرط اساسی برای رسیدن به حیات نیک در این جهان آزاد کردن فکراز بندجهالت وخرافات است .
سکولاریسم همچون اومانیسم تمام توجه خود را معطوف به زندگی این جهانی وحل مشکلات این دنیایی کرده است چراکه هدفش راسعادت این دنیایی می داند از این رو سعی در بهبود وضعیت انسان با ابزار ووسایل مادی ومعرفت عقلانی می کند،این موضع سکولاریستها برپایه اصل سوم اومانیسم است .سکولاریسم همچون اومانیسم وهم فکربا پروتاگوراس براین عقیده است که انسان معیا راست
*اندیشه گرایی وعقلانی شدن
فرایندی است که باعث دین زدایی از جامعه می شود.
اصالت عقل یا عقلانی شدن بینشی است که درآ ن فرد معتقد به برتری عقل وبسندگی آن برای هدایت بشر درتمام شئون بشری از جمله امور اجتماعی است.در فرهنگ آکسفورد اینگونه تعریف می شود :"تئوری است که بر آ همه رفتارها وعقایدو مانند آن باید بر فرد استوار باشدنه بر احساسات یاعقاید دینی."
ارکان این اندیشه به عنوان موضعی از مواضع سکولاریسم در امور ذیل خلاصه می شود
1-اطمینان به توانایی عقل در امور زندگی اعم از علم ودین و...
2-طبیعت اندیشی در زندگی.
3-علم وپیشرفت مادی ذاتا مایه خوشبختی انسان است.
4-خوش بین بودن به انسان وتواناییها اووسرنوشتش.
5تفسیر دنیا گونه ودنیا پرستانه از تعالیم دینی .
6-پذیرش حکمیت آینده وتاریخ به جای قضاوت ونظارت الهی .
بایددرنظرداشت که عقلانیت مطرح درنظر آنان با عقلانیتی که در ایدوئولوژی اسلام مطرح است تفاوتهای عمیقی دارد.برای توضیح عقلانیت در نظرسکولاریسم به عبارتی از ماکس وبر استناد می کنیم.وبر در این زمینه می گوید:رشد عقل ورزی وعقلانی شدن به معنای افزایش معرفت عمومی نسبت به احوال زندگی نیست مقصود از آن چیز دیگری است ،دانش یا باوری است که اگر فرد بخواهد می تواند آن رادر هر زمانی یاد بگیرد .بنابراین مقصود این است که اصولا هیچ نیروی غیر قابل محاسبه واسرار آمیزی وجود ندارد که موثر باشد ،بلکه فراتر از آن فرد می تواند اصولا به کمک محاسبه بر همه چیز تسلط یابد این به معنای آنس که جهان "افسون زدایی"شده است شخص برای مسلط شدن بر محیط نیازی به متوسل شدن به وسایل جادویی یا استغاثه به ارواح راندارد .این کارها راافراد غیر متمدنی انجام می دادند که برای آنها قدرت مرموزیوجود داشت .امروزه خدمات به کمک وسایل فنی ومحاسبات انجام می شود
عقل درنظر وی بامفهوم"سود"قرابت دارد.
عقل مورد نظر این دیدگاه عقل منهای دین است یعنی این قید که نباید از اصول دینی بهره برد محدودیتی برای عقل است هرچند بسیاری از فلاسفه عقل گرا باتاکیدبرعقل خداوباورهای دینی رااثبات کردند.
سکولاریسم با علم گرایی ونو گرایی ونفی سنتها آمیخته شده است براساس این بینش عقل معیا ریافته ها وداده های علمی است که ارزش مطلق دارد .
*لیبرالیسم یااصل آزادی یا آزادیخواهی:مجموعه ای از نگرشها روشهاوگرایشهاست که هدف عمده آن فراهم آوردن آزادی هرچه بیشتر برای فرد انسان است بنابراین لیبرالیسم فرع از فروعات فرد گرایی است ویکی از مبانی اخص ومواضع سکولار است ونیز به جهت اصالت دادن به انسان وآزادی های او مبتنی براومانیسم است .
لیبرالیسم معتقد است که انسان آزاد به دنیاآمده است وصاحب اراده واختیار است ،مجاز است به هر اندازه که برایش امکان پذیر است ،آزادانه زندگی کند .آزادی در نظر آنان مفهوم سلبی وانکاری دارد وداعیه رهایی از سه نوع استبداداست
الف:رهای از استبداد کلیسا ب:سلطنت ج:فئودالها که هر کدام منجر به پیدایش لیبرالیسم سیاسی،لیبرالیسم اقتصادی ،لیبرالیسم شناختی می شوند
لیبرالیسم انواع گوناگون دیگری هم دارند فرهنگی ،مذهبی ،اخلاقی و...
لیبرالیسم دینی متضمن اعتقاد به حق انسانهاست در عبادت .ولیبرالیسم اجتماعی وآزادی مدنی آزادی فردی واجتماعی است ومحدود کردن نقش قانون به جز در موارد اندک وآن هم رعایت مصلحت عمومی است .
اصول اقتصادی لیبرالیسم با اصول اخلاقی دینی ناسازگار است زیرا آزادی مطلق (به جز قید ناسازگاری با آزادی دیگران )بااخلاق دینی که برخی قیود را می پذیرد تعارض آ شکار دارد.لیبرالیسم سیاسی واقتصادی به دلیبرالیسم اخلاقی می انجامد ولیبرالیسم اخلاقی بادین واخلاق دینی تعارض دارد.
پس در مواجهه با دین یا دین رااز اساس کنار میزند ویا آنراتحریف می کند به گونه ای که با تفکرات آنان سازگار باشد که یک شیوه آن کنار نهادن دین از صحنه اجتماع وسپردن تنظیم خط ومشی قوانین اصلی وفرعی جامعه به علم وتجربه بشری به جز قوانین دینی است.
یکی از اصول لیبرالیستی ؛خدمتگزاری به انسان است به عنوان غایت فی نفسه مطلق که خدمت به جامعه فرع بر خدمت به انسان است .کانت می گوید:هر انسانی باید به عنوان غایتی فی نفسه مطلق نه صرفاوسیله ای برای تحقق وسایل خارجی درنظر گرفته شوند.
*فردگرایی:نگرش ودیدگاهی اومانیستی –سکولاریستی است که در آن علایق ،امیال هرفردانسانی معیار همه چیز است ،عقل شخصی رکن اساسی ومستقل کمال ونیک بختی اوست ، فرد واقعی تر وبنیادی تر از جامعه ونهادهای اجتماعی است وارزش اخلاقی وحقوقی بالاتری نسبت به مصالح جامعه دانسته می شود ،یعنی خواست فرد بر مصالح اجتماع مقدم است .فرد گرایی قرائتی از اومانیسم است که قرائت فرد گزایانه اش بر قرائتهای جمع گرایانه آن چیره شده است .در نظر برخی فرد گرایی اصلی برای لیبرالیسم است.
هملت می گوید:چه شاهکاری است ،انسان(هرانسان)
*تکامل
نظریه تکامل اجتماعی یکی از نظریه های مهم علوم تجربی درغرب است که تاثیر مهمی بر اعتقادات آنان گذارده است وموجب بی اعتبار شدن باورهای دینی شده است از جمله مساله آ فرینش انسان وجهان وتدبیر الهی که در مفهوم آ فرینش نهفته بود با طرح این نظریه کنار گذاشته شد .طبق این نظریه انسان همچون سایر موجودات در سایه تطورات وتکاملی که بین انواع مختلف صورت پذیرفته وبه بقای اصلح انجامیده است بوجود آمده وشرایط میحطی وطبیعی موجب بقای او شده است .این نظر فقط در مسایل زیستی محدود نشد ووارد عرصه هایی چون تاریخی، سیاسی ،اجتماعی ،مفاهیم اخلاقی و زیبایی شناسی هم شد
به عنوان مثال اسپنسر نام اخلاق خود را که متاثر از این نظریه بود اخلاق تکاملی نهاد وتاکید می کند طرد مابعد الطبیعه موجب خلل در مستندات رفتارهای اخلاقی نمی شود .وی براینست که لازمه چنین دیدگاهی نفی اخلاق دینی وجایگزینی آن بااخلاق مبتنی برقوانین طبیعی وزیست شناسی است .اخلاق تکامل آداب ورسوم است .
نظریه تکامل یکی از مبانی اخص سکولار واخلاق تکاملی یکی از گرایشات ونگرش های سکولاریسم است ،که به عنوان یک نظریه علمی بوده اما به طرح تبین جامع از جهان ورویدادهای آن تعمیم داده شده است ومی کوشد تا کل حقیقت جهان راتفسیرکند .
*دموکراسی یامردم سالاری :براین اساس قدرت بین همه انسانها برابراست وسهم هرکدام درقدرت برابر بادیگری است وحکومتی که روی کار می آید باید به پشتوانه مردم باشد وازمقبولیت عامه برخوردا رباشد.این خواست مردم است که قوانین راتعیین می کند،وتغیر میدهد.
جمع بندی ونتیجه گیری ونقد
سکولاریسم یک پدیده غربیست که برخی عوامل شکل گیری آن متاثر از شرایط آن زمان بوده است ودر مفهوم اولیه خود عدول از قداست ونقدناپذیری پدران مقدس کلیسا بود واینک به معنای دنیوی کردن وعقلانی کردن زندگی است که منجربه کنارزدن دین وکاهش نفوذآن در کل وتمام ابعاد جامعه شد.
امروزه در بینش سکولاریستی امیال انسانها حاکم اند وبه آنها جان می دهند واندیشه وعقل درپی یافتن راهی برای رسیدن به امیال اند، هیوم به گونه ای افراطی تر اخلاق رانیز تابع امیال می داند .
دریک جمع بندی نهایی می توان ویژگی ها ونگرشهای اومانیسم سکولار رااین گونه برشمرد:1-نفی دین یا بی توجهی به آن در تنظیم امور زندگی
2-اصالت دادن به زندگی مادی وتنظیم رفتارها بر اساس آن
3-محافظه کاری
4-تغییر وقلب مفاهیم اخلاقی
5-جابجایی فضایل بارذایل
6-کم توجهی به مساله نیت
6-حق گرایی در مقلبل تکلیف گرایی
7-نسبی گرایی به ویژه دراخلاقوذهنی شدن ارزشها ی اخلاقی
8-تکثر گرایی
9-تفکیک دین از حوزه عمومی وشخصی شدن دین
10-تقدس زدایی ورمز گشایی
11-ایده دنیوی شدن
12-دموکراسی ومردم سالاری
مبانی فکری ونظری اخلاق سکولار:
الف-مبانی معرفت شناختی:شکاکیت ،نسبیت گرایی،عقل گرایی،علم باوری،کثرت گرایی وتجددگرایی.
ب-مبانی هستی شناختی:گسست بین دنیا وآخرت وماده گرایی
ج-مبانی انسان شناختی :انسان گرایی،فرد گرایی،لیبرالیسم وداروینیسم
د-مبانی ارزش شناختی :لذت گرایی وسود گرایی
پرسشها
یکی از نقدهای یادست کم پرسشی که می توان مطرح کرد اینست که سکولاریسم چه تعریفی از انسان دارد ؟وبر چه اساسی برخی از جنبه های وجودی وشخصیتی وی را نادیده می انگارد وکوششی جدی برای برآوردن نیازهای آن بعد مغفول انسان نمی کند وحال آنکه داعیه سعادت وبرآوردن تمامی نیازهای بشر تاحد ممکن رادارد؟
سوال دیگرآنکه آزادی مطلقی که دراین بینش مطرح است خود مقید به سلب آزادی دیگران است ودیگر مطلق نخواهد بود
سوال دیگر آنکه در اخلاق سکولارکه هیچ باید ونبایدی وقانونی نمی تواند انسان رامحدود کند مبنای قوانین اخلاقی وحقوقی چیست ؟طبق آرای نیچه که قایل به اخلاق اشرافی واخلاق بردگان است وبه نوعی مبنای اخلاق سکولار محسوب می شود،تکلیف انسانهای ضعیف چه می شود مگر آنها انسان نیستندونبایدازحقوق طبیعی انسانی برخوردار باشند وحال آنکه نیچه براین است که آنان وسیله ای هستند در چنگال زورمندان واین مساله با مبانی فکری اومانیستی هم خوانی ندارد.
منابع وپیوستها:
آربلاستر،آنتونی،ظهور وسقوط لیبرالیسم،ترجمه عباس مخبر،مرکز ،تهران،1367
باربور،ایان،علم ودین،ترجمه بهاءالدین خرمشاهی،مرکز نشر دانشگاهی،تهران،1362
بیات،عبدالرسول ودیگران،فرهنگ واژه ها،موسسه اندیشه وفرهنگ دینی قم،1381
دیویس تونی ،اومانیسم،ترجمه عباس مخبر،مرکز،تهران،1378
ربانی گلپایگانی،علی،ریشه هاونشانه های سکولاریسم ،موسسه فرهنگی دانش واندیشه معاصر،تهران،1379
رضوی مسعود،طلوع ابرانسان ،نقش جهان،تهران 1381
شجاعی زند،علی رضا،عرفی شدن در تجربه مسیحی واسلامی،باز،تهران1381
نیچه ،فریدریش،چنین گفت زرتشت،ترجمه داریوشآشوری،آگاه ،تهران،1382
نیچه،فریدریش،فراسوی نیک وبد ترجمه داریوش آشوری خوارزمی،تهران،1373
سربخشی،محمد،مفاهیم مبانی ادله نقدهااخلاق سکولار،موسسه آموزشی وپژوهشی اماخمینی(ره)،قم،1388
جلیلی،هادی،تاملاتی جامعه شناسانه در باره سکولار شدن،طرح نو،تهران،1383
بروس،استیو،مدل سکولار شدن غرب،ترجمه محمد مسعودسعیدی،گام نو،تهران ،1387
مریجی،شمس الله،سکولاریسم وعوامل شکل گیری آن درایران، موسسه آموزشی وپژوهشی اماخمینی(ره)،1382
ایزدی(ابوزوده)،علی نقی،سکولاریزم یادین،انتشارات مشهد،قم1385
دورانت،ویل،تاریخ تمدن،ج6فترجمه عباس زریاب خویی،نشر کتابهای جیبی،تهران1358
سروش،عبدالکریم ودیگران،سنت وسکولاریسم،موسسه فرهنگی صراط،تهران،1381
معناومبنای سکولاریسم،کیان،سال پنجم،شماره26___________
شجاعی زند ،علی رضا،سکولاریسم،گوهرمکشوف غرب،کیهان فرهنگی،شماره138
محمدرضایی،محمد،امامت وسکولاریسم،قبسات،فصلنامه علمی پژوهشی درحوزه دین وکلام جدید،سال12،شماره45،پاییز1386
انصاری،قربانعلی،اسلام وسکولاریزمتعارض یاناسازگاری،،مجله سفیر،شماره3،پاییز1386
توکلی،غلامحسین،اومانیسم دینی واومانیسم سکولارفمجله پژوهشهای فلسفی- کلامی،شماره17و18پاییزوزمستان1382
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |